جدول جو
جدول جو

معنی ضد خوردگی - جستجوی لغت در جدول جو

ضد خوردگی
المضادّة للتآكل
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به عربی
ضد خوردگی
Anticorrosive
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ضد خوردگی
anticorrosif
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ضد خوردگی
anticorrosivo
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ضد خوردگی
ต้านการกัดกร่อน
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به تایلندی
ضد خوردگی
korrosionsbeständig
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به آلمانی
ضد خوردگی
антикорозійний
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ضد خوردگی
antykorozyjny
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به لهستانی
ضد خوردگی
anticorrosivo
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ضد خوردگی
ضدّ خوردگی
دیکشنری اردو به فارسی
ضد خوردگی
ضد خوردگی
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به اردو
ضد خوردگی
বিরোধী জং
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به بنگالی
ضد خوردگی
korozyon karşıtı
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ضد خوردگی
kinyume cha kutu
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ضد خوردگی
anticorrosivo
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ضد خوردگی
防錆の
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ضد خوردگی
防腐的
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به چینی
ضد خوردگی
антикоррозийный
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به روسی
ضد خوردگی
방부의
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به کره ای
ضد خوردگی
anti-korosi
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ضد خوردگی
जंग प्रतिरोधक
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به هندی
ضد خوردگی
anticorrosief
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به هلندی
ضد خوردگی
אנטי-קורוזיבי
تصویری از ضد خوردگی
تصویر ضد خوردگی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرب خوردگی
تصویر ضرب خوردگی
جایی که ضرب خورده، ضرب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
حالت و چگونگی ضرب خورده
لغت نامه دهخدا
مغلوب شدن، رد شدن مردود گشتن، مایوس سر خوردگی. توضیح وا خوردگی در اصطلاح مکتب فرویدیسم عبارتست از فراموش شدن امیال و غرایز که بر اثر نا هماهنگی با مقررات جامعه و ناسازگاری با عقل و امور اخلاقی بشعور باطن یا نا خود آگاه میروند و از صحنه روشن ذهن خارج میشوند: تحیر سرگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب خوردگی
تصویر ضرب خوردگی
کوفتگی حالت و کیفیت و چگونگی ضرب خورده
فرهنگ لغت هوشیار